مدح و شهادت حضرت عباس علیهالسلام
وقتی عـطش مشام حرم را دچـار کرد آثـار زخــم را به جـگـر آشـکـار کـرد شیری گرفت در کف خود جان مشک را اسبی دوید و صاحب خود را سوار کرد آن قدر نـافـذ است نگـاهـش که با نگاه هر کس که در مقابلش آمد شـکار کرد از هیبت تو لـرزه به جان ستـم نشـست بـایـد بـه این دلاوریـت افـتـخــار کـرد نـا بـاورانـه از ســر بـازو بـریــده شـد دستی که نهر علـقمـه را بی قـرار کرد پشتم شکـست و مـاه دچار خـسوف شد طوفان گرفت و روز مرا شام تار کرد ای مـاه مـن امـیـد به خـیـمه رسـیـدنت یک دشت را به راه تو چشم انتظار کرد در دست ها به جای النـگـو طـنـاب شد از گـوش ها نصیب عدو گـوشوار کرد |